عزیز، امتیاز روزانهت رو برای خوندن اولین مقاله دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
به صفحه مقالات برو تا بتونی مقاله بعدی رو بخونی و امتیاز جمع کنی.🦋💜
«مردی به نام اُوه» اولین کتاب فردریک بکمن است. فردریک بکمن نویسنده و وبلاگ نویس سوئدی است که در سال ۲۰۱۲ این کتاب را منتشر کرد. این کتاب تاکنون به ۳۰ زبان ترجمه شده است. در سال ۲۰۱۶ نیز یک فیلم سینمایی به اقتباس از این کتاب ساخته شد. در این مقاله به معرفی کتاب پرداخته می شود، اما عکس انتهایی مقاله یکی از سکانس های فیلم است.
در نگاه اول ، اُوه پیرمردی عنق ، بداخلاق ، سخت گیر و با اصول و مقررات مخصوص به خودش است. داستان با مقرراتی بودن اُوه شروع می شود ، با جار و جنجال بر سر ممنوعیت وسایل نقلیه موتوری به منطقه مسکونی آنها و در ادامه داستان گذشته اُوه به تصویر کشیده می شود. اینکه در شانزده سالگی ، نوجوانی بود که پدر و مادرش را از دست داده بود. اینکه مقررات و اصولش را از همان دوران و از حرف های پدرش گرفته. و اینکه زمانی در دهه بیست زندگی اش با سونیا-همسرش- آشنا شده است. در ابتدای داستان از مرگ سونیا چند ماهی می گذرد.
اُوه مقرراتی است، با باید ها و نباید های خاص خودش. با وفاداری و تعهد عجیب و غریبی که به این باید ها و نبایدها دارد. بسیار مسئولیت پذیر است و شاید دلیل اصلی این مسئولیت پذیری همین تعهد اُوه باشد. کم حرف است. با آدم های زیادی آشنایی و رفت و آمد ندارد. با سونیا آشنا می شود. سونیا عاشق اُوه است. چیزی در اُوه می بیند که دیگران نمی بینند. حتی خود اُوه هم نمی بیند.
در طی زندگی اش با سونیا روزهای سختی را از سر می گذرانند. اُوه در طی این روزها به دلیل داشتن همان اصول خاص خودش، که برای دنیا و آدم ها هم تعریف کرده از زمین و زمان شاکی می شود. هر چه او غیر قابل انعطاف و سخت گیر است، سونیا پذیرا و انعطاف پذیر است. با این همه عشق و تعهد اُوه به همسرش بی نظیر است.
آوه تنها رفیق و یار نزدیکش را از داده است. در زمان کوتاهی پس از آن باالجبار از کارش بازنشسته می شود. چون کارفرمایش معتقد است کامپیوترها می توانند کارش را انجام دهند. شغلی که اُوه به شدت به آن پایبند بوده است. همه دلیل بودن اُوه با مسئولیت هایی که داشته تعریف می شود و حالا این مسئولیت ها را از داده است.به همسرش قول داده است به زودی پیشش می رود. پیرمرد قصد خودکشی دارد.
دقیقا از همان روز که قصد خودکشی دارد اتفاقات دومینو واری رخ می دهند و مانع او می شوند. عامل اصلی این اتفاقات همسایه های اُوه هستند. در بین همسایه های او بیشترین نقش از آن پروانه است. زنی ایرانی که باردار است و با همسر و دو دخترش در همان منطقه مسکونی زندگی می کنند. پروانه دفعه اول و دوم اتفاقی برایش کار می تراشد. بالاخره در عالم همسایگی از او کمک می خواهد. و از جایی به بعد یک طورهایی از قصد اُوه باخبر می شود. و عمدا او را به کارهایی وامی دارد. یک روز از او می خواهد گربه یخ زده ی نجات یافته ای را نگهداری کند، روزی دیگر از او می خواهد به او رانندگی یاد دهد.
در این میان همسایه ها و آدم های مختلف دیگر هم از راه می رسند. اُوه از انجام دادن این کارها بیزار است اما آن ها را انجام می دهد.گاه به دلیل اصول خودش و بیشتر اوقات به بهانه عشق و تعهدی که به سونیا دارد. با این فکر که اگر سونیا بفهمد فلان کار را نکرده ام ناراحت می شود.
خودکشی اُوه هر روز به تاخیر می افتد. در این بین همسایگانش را بیشتر می بیند. با دختران پروانه آشنا می شود و البته این دختران هستند که با او ارتباط می گیرند. پیرمرد هم چنان دل خوشی از همسایه هایی که وقت و بی وقت مزاحم مردنش می شوند ندارد.
«از اتاق نشیمن صداهایی می شنود. باورش نمی شود. واقعیتش این است که همسایه هایش هیچ خجالت نمی کشند او را تا مرز جنون و خودکشی برسانند و از آن طرف نمی گذارند بمیرد.»
اُوه هرچند مردی غرغرو با اخلاق خاص خودش و اصول سرسختانه ای است، اما قلبی مهربان دارد، عشق را می فهمد و تمام تعهد و مسئولیت این عشق را می پذیرد. این تعریف من از شخصیت اصلی کتاب است وقتی کتاب را تمام کردم.
«اُوه هیچ وقت نفهمید زنش چرا او را انتخاب کرد. زنش عاشق چیزهای انتزاعی بود، مثل موسیقی و کتاب و کلمه های عجیب و غریب. اُوه اهل چیزهای محسوس و غیر انتزاعی بود. پیچ گوشتی و فیلتر روغن را دوست داشت. او زندگی را با دست های فرو رفته در جیب می گذراند، زنش با رقص. می گفت تو من رو گول نمی زنی عزیزدلم. تو از درون می رقصی، اونم وقتی هیچ کس حواسش نیست. و همینه که من همیشه عاشقت هستم.»
سونیا این ویژگی های اُوه را به خوبی فهمیده بود، آن را باور داشت و ابراز می کرد. حتی وقتی خود اُوه آن ها را باور نداشت. و انگار همین عشق سبب می شد ،در حضور آن، اُوه بهترینِ خودش باشد. این نوازش ها و تشویق های از سر عشق اینطور نیست که همان لحظه باشند و تمام شوند. به اشتراک گذاشتن عشق و نوازش و محبت یک سرمایه گذاری بلند مدت برای طرفین درگیر است. این ها یک جریان می سازند، شبیه یک سری اصول و یک جور سبک زندگی که در طول زندگی فرد تاثیر می گذارد. حتی اگر نسخه مادی آن عشق از بین رفته باشد. همانطور که معنای بسیاری از کارهایی که اُوه برای همسایگانش انجام می داد ، عشق او به سونیا بود.
این کتاب را پیشنهاد میکنم به دلیل نثر روانش، داستان پردازی و شخصیت پردازی فوق العاده اش و معنایی که کتاب دنبال می کند. یک ویژگی دیگر کتاب غر زدن های اُوه و توصیفات او از وقایع و افراد است که تنه به تنه طنز می زند و آن را جذاب می کند.
«مرده؟! پروانه وحشت زده این را می پرسد و با آن شکم بزرگش تا جایی که می تواند با شتاب جلو می رود و زل می زند به حفره. اُوه جواب میدهد: من دامپزشک نیستم.
سر در نمی آورد. این زن همیشه خدا از کجا سر و کله اش پیدا می شود. یعنی آدم نمی تواند توی باغچه خودش یک حفره را که شبیه طرح بدن گربه است با خیال راحت وارسی کند؟»
اُوه در نهایت خودکشی نکرد. نه که یک روز از خواب بیدار شود و تصمیم بگیرد خودکشی نکند، نه. کم کم دوست داشتن های دیگری را تجربه کرد و معناهای جدیدی را یافت و به خودش آمد و دید دوباره زندگی را از سر گرفته است. در واقع اُوه را عشق و مسئولیت پذیری و تعهدی که داشت نجات داد. و کسی که این ها را بلد باشد بارها و بارها می تواند آن ها را زندگی کند.
ثبت دیدگاه
ورود برای پیوستن به گفتگو
ماموریت اشتراک نظر
عزیز، امتیاز روزانهت رو برای اولین بازخورد دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
با ثبت یک بازخورد دیگه میتونی بازم امتیاز جمع کنی!🦋💜