مقاله چرا ما جذب آدم‌هایی می‌شیم که شبیه زخم‌های کودکی ما هستن؟ به نوشته هاجر یادگاری

خیلی وقت‌ها ما با خودمان می‌گوییم: «چرا هر بار عاشق همان مدل آدم می‌شوم که آخرش من را آزار می‌دهد؟» یا «چرا رابطه من دوباره مثل قبلی شد؟»

این سؤال، یکی از رایج‌ترین سوال‌ها در درمان است و جوابش ساده نیست، اما یک نکته مهم دارد:

ما به‌جای اینکه جذب آدم‌های سالم و متعادل شویم، جذب آشناییِ درد می‌شویم.
مغز ما نه دنبال شادی…بلکه دنبال تکرار چیزی است که از کودکی به آن «عادت» کرده.

رابطه‌های عاطفی ما، تکرار صحنه‌های کودکی هستند

در روانشناسیِ اسکیمادرمانی (طرحواره)، می‌گوییم:
طرحواره‌های ما در کودکی شکل می‌گیرند و در بزرگسالی به‌صورت انتخابِ پارتنر خودش را نشان می‌دهند.

مثال‌ها:

 

زخم کودکی پارتنری که در بزرگسالی انتخاب می‌کنیم
بی‌توجهی مادر/پدر آدم سرد، دور، بی‌عاطفه
والد کنترل‌گر پارتنر سلطه‌جو، دستوردهنده
والد غیر قابل پیش‌بینی پارتنر نوسانی (یک روز مهربان، یک روز بی‌رحم)
کمبود محبت و امنیت وابستگی شدید به پارتنر برای تایید

یعنی ما عملاً دنبال “تکرار زخمی قدیمی” می‌گردیم تا شاید این بار زخم را درست کنیم. اما معمولاً فقط دوباره زخمی می‌شویم.

چرا مغز این کار را می‌کند؟

رابطه های اشتباه تکراری

چند دلیل کاملاً پژوهش‌محور وجود دارد:

  1. مغز عاشق آشنایی است، نه خوشبختی
    یعنی دردِ آشنا برای مغز قابل‌پیش‌بینی‌تر و کمتر اضطراب‌آور است تا محبتِ سالم.

  2. ما از طریق رابطه‌ با پارتنر، تلاش می‌کنیم کودکِ زخمی خود را درمان کنیم
    «اگر او که سرد و بی‌محبت است بالاخره به من عشق بدهد، فقط این یعنی من ارزشمند هستم.»

  3. باورها و طرحواره های کودکی ما ناخودآگاه انتخاب می‌کنند، نه عقل ما

تجربه یک مراجعه‌کننده (واقعی، بدون نام)

دختری ۳۴ ساله، سه بار وارد رابطه لانگ‌دیستنس شده بود. هر سه بار، طرف مقابل دور، محدود و نامتعهد. وقتی در جلسات گفت:
«نمی‌دانم چرا فقط عاشق آدم‌هایی می‌شوم که از دسترس من خارج‌اند!»
در دوره ی TA فهمیدیم:

در کودکی، پدرش دو سال در خارج کار کرده بود و فقط از طریق تلفن و پیام با او در تماس بوده. آگاهی به این الگو، نقطه شروع بهبودی شد. و مراجع من درگیر مهار نزدیک نباش شده بود.

این مقاله شاید براتون جذاب باشه: 

روابط لانگ‌دیستنس (Long Distance Relationship): امید یا چالش؟

چه باورهای غلطی ما را در این چرخه نگه می‌دارد؟

  • عشق واقعی باید سخت باشد

  • اگر او مرا نمی‌خواهد، من باید بیشتر تلاش کنم

  • آدم خوب، هرگز رها نمی‌کند

  • اگر به راحتی به دست بیاید، باارزش نیست

این‌ها باورهایی هستند که باید اصلاح شوند.

تمرین عملی 

یک لیست بکشید و ۳ رابطه مهم خود را بنویسید.
برای هرکدام جواب دهید:

۱) نقطه مشترک این سه نفر چی بود؟
۲) در کنار آن‌ها چه احساسی تکرار می‌شد؟
۳) این حس برای اولین بار در زندگی، در کنار چه کسی تجربه شد؟ (پدر / مادر / مراقب)

این تمرین، اتصال مستقیم بین «عشق امروز» و «زخم دیروز» را روشن می‌کند.

چگونه از این چرخه خارج شویم؟

رابطه های اشتباه

  • به جای انتخاب «آشنا»، یک آدم سالم را انتخاب کنیم (حتی اگر اولش بی‌هیجان و آرام باشد)

  • باورهای خود را چالش کنیم

  • وارد روان‌درمانیTA یا CBT شویم

  • رابطه را به شکل نتیجه‌محور ارزیابی کنیم (ارزش، احترام، امنیت)

اگر با درمان TA آشنا نیستید، این مقاله رو بخونید: تئوری تحلیل رفتار متقابل (TA): از اریک برن تا اتاق درمان

آدم سالم در ابتدا هیجان‌انگیز نیست… اما آینده‌ساز است.

پیشنهاد برای رزرو مشاوره تخصصی

اگر احساس می‌کنی در انتخاب پارتنرهای عاطفی، یک الگوی تکراری داری و هر بار نتیجه مشابه می‌گیری، شاید وقت آن رسیده که با کمک یک متخصص، این مسیر را متوقف کنی.

برای رزرو وقت با «راهیار»
به سایت مراجعه کنید:
www.raahyar.com

یا اینستاگرام:
www.instagram.com/raahyarclinic

 

 

هاجر یادگاری

ثبت دیدگاه

0 دیدگاه

ورود برای پیوستن به گفتگو