عزیز، امتیاز روزانهت رو برای خوندن اولین مقاله دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
به صفحه مقالات برو تا بتونی مقاله بعدی رو بخونی و امتیاز جمع کنی.🦋💜
ما هر روز هزاران فکر از ذهنمان عبور میدهیم، بیآنکه متوجه بسیاری از آنها شویم. اما بعضی از این افکار، هرچند سریع و ناخودآگاه، آنقدر پرقدرتاند که در کسری از ثانیه حالمان را خراب میکنند. ناگهان بیحوصله میشویم، خشمگین، مضطرب یا غمگین. پشت این احساسات ناخوشایند، اغلب چیزی نهفته است که روانشناسان به آن میگویند: افکار منفی خودکار.
در این مقاله، میخواهیم به دنیای افکار خودکار وارد شویم. ببینیم دقیقاً چه هستند، از کجا میآیند، چه تأثیری بر احساسات و رفتار ما دارند، و چگونه میتوانیم با آنها بهتر کنار بیاییم. برای این کار، از دو رویکرد قدرتمند رواندرمانی یعنی درمان شناختی رفتاری (CBT) و درمان عقلانی–هیجانی (REBT) کمک خواهیم گرفت.
افکار خودکار (Automatic Thoughts) جملات کوتاه، سریع، و اغلب ناخودآگاهی هستند که در پاسخ به یک موقعیت، در ذهنمان شکل میگیرند. این افکار اغلب آنقدر سریع پدید میآیند که فرصت نمیکنیم آنها را بررسی کنیم یا به درستی بشنویم، اما میتوانند احساسات و واکنشهای ما را به شدت تحتتأثیر قرار دهند.
مثلاً فرض کنید به کسی پیام میدهید و او جواب نمیدهد. بلافاصله شاید فکری مثل «حتماً از من ناراحته» یا «من آدم بیاهمیتیام» به ذهنتان بیاید. این فکر ممکن است در ظاهر بیاهمیت باشد، اما میتواند موجی از اضطراب یا ناراحتی به دنبال داشته باشد.
برای آشنایی بیشتر با این افکار و نشخوارهای فکری این مقاله رو مطالعه کنید:
نشخوار فکری مزاحمی فراگیر در مغز و راندن آن از قلمرو روان با روش درمان CBT
این افکار حاصل سالها تجربه، تفسیرهای شخصی، تربیت خانوادگی، باورهای فرهنگی و خاطرات ما هستند. در واقع، افکار خودکار از دلِ باورهای عمیقتری میآیند که روانشناسان به آنها باورهای مرکزی (core beliefs) یا طرحوارهها (schemas) میگویند.
برای مثال، اگر کسی با این باور بزرگ شده باشد که «من باید همیشه کامل باشم تا پذیرفته شوم»، احتمال زیادی دارد که در برخورد با یک اشتباه، فکر خودکاری مانند «من شکست خوردهام» یا «دیگران من را مسخره میکنند» به ذهنش خطور کند.
در مدل CBT (Cognitive Behavioral Therapy)، افکار، احساسات و رفتارهای ما بهصورت یک مثلث به هم مرتبط هستند. وقتی اتفاقی در زندگی ما میافتد، ما ابتدا آن را تفسیر میکنیم (فکر)، سپس احساس خاصی را تجربه میکنیم (احساس)، و بعد واکنشی نشان میدهیم (رفتار).
به عنوان نمونه:
موقعیت
|
فکر خودکار
|
احساس
|
رفتار
|
---|---|---|---|
دوستی تماس نمیگیرد | من برایش مهم نیستم | غم، طردشدگی | قطع ارتباط، کنارهگیری |
CBT تلاش میکند تا افراد ابتدا افکار خودکار منفی را شناسایی کنند، سپس آنها را به چالش بکشند و افکار منطقیتر و متعادلتری جایگزین آنها کنند.
درمان عقلانی–هیجانی (REBT) که توسط آلبرت الیس ارائه شده، تأکید بیشتری بر باورهای ناکارآمد و غیرمنطقی دارد که ریشهی افکار خودکار هستند. به گفتهی الیس، بیشتر هیجانات منفی شدید (مثل اضطراب، خشم، یا افسردگی) ناشی از باورهایی هستند که غیرمنطقی، مطلقگرایانه و خشکاند.
من باید موفق، کامل و دوستداشتنی باشم.
دیگران باید با من خوب رفتار کنند و مطابق خواستهام عمل کنند.
زندگی باید منصفانه، راحت و بدون دردسر باشد.
این بایدها و نبایدها، زمینهساز شکلگیری افکار خودکار منفی میشوند. مثلاً وقتی از خودمان انتظار کمالگرایی داریم، با یک اشتباه کوچک، افکار خودکار منفی فوراً ظاهر میشوند: «چقدر بیعرضهام!»، «همیشه خراب میکنم».
یکی از مراجعان من، زنی موفق و تحصیلکرده بود که به خاطر اضطراب اجتماعی به درمان مراجعه کرده بود. در هر جمعی، احساس میکرد دیگران او را قضاوت میکنند. وقتی از او خواستم افکارش را هنگام ورود به جمع یادداشت کند، چند جمله تکراری همیشه تکرار میشد:
«اگه چیزی اشتباه بگم، همه منو مسخره میکنن.»
«صدام میلرزه، حتماً همه متوجه میشن.»
«من به اندازهی بقیه خوب نیستم.»
وقتی این افکار را بررسی کردیم، متوجه شد این افکار ریشه در تجربههای دوران کودکی و انتظارات سختگیرانه خانوادهاش دارد. با تمرینهای CBT و REBT، کمکم یاد گرفت افکار خودکارش را بشناسد، از آنها فاصله بگیرد، و باورهای منطقیتری جایگزین کند.
اولین گام، آگاهی از افکار خودکار است. دفترچهای بردارید یا از اپلیکیشنهایی مثل CBT Thought Record استفاده کنید و موقعیتها، افکار، احساسات و رفتارتان را یادداشت کنید. این کار ساده، به طرز عجیبی بینش عمیقی به شما میدهد.
وقتی فکر خودکاری را شناسایی کردید، از خود بپرسید:
آیا این فکر واقعاً درست است؟
شواهدی برای تأیید یا ردش دارم؟
آیا دارم بزرگنمایی یا ذهنخوانی میکنم؟
اگر دوستم همین فکر را داشت، به او چه میگفتم؟
یکی از ابزارهای مؤثر برای فاصلهگیری از افکار خودکار، تمرین ذهنآگاهی است. یاد میگیریم که فکرها را فقط فکر ببینیم، نه حقیقت مطلق. جملهی معروف: «همهی فکرهایی که به ذهنم میآیند، واقعیت ندارند» را بهخاطر بسپارید.
باورهای غیرمنطقی را شناسایی و با «منطق» جایگزین کنید. مثلاً به جای «باید همه من را تأیید کنند»، بگویید: «ترجیح میدهم دیگران من را بپذیرند، ولی اگر نپذیرند، هنوز ارزش دارم.»
همهی ما افکار خودکار منفی داریم. مهم این نیست که این افکار هرگز نیایند، بلکه مهم این است که بتوانیم آنها را ببینیم، بشناسیم و به آنها اجازه ندهیم حالمان را خراب کنند. یادگیری مهارتهای شناختی، مثل یاد گرفتن زبان جدید است؛ نیاز به تمرین، تکرار و صبوری دارد، اما زندگیتان را دگرگون خواهد کرد.
اگر احساس میکنید افکار منفیتان باعث اختلال در زندگی، روابط یا کارتان شدهاند، مشورت با یک درمانگر شناختی–رفتاری میتواند نقطهی آغاز یک تغییر جدی باشد.
همین الان دفترچه ای بردارید و سه فکر خودکار که در طول روز به سراغتون میاد رو بنویسید.
از خودتون بپرسید با کدوم تکنیک می خوام این سه فکر رو مدیریت و حذف کنم؟
یک هفته اجرا کنید و نتیجه رو اگه دوست داشتید اینجا با دوستانتون به اشتراک بذارید.
راستی اگه مایل به حذف کامل این افکار مخرب بودید، شرکت در دوره ی مهندسی فکر رو توصیه می کنم.
Beck, J. S. (2011). Cognitive Behavior Therapy: Basics and Beyond.
Ellis, A. (1994). Reason and Emotion in Psychotherapy.
Leahy, R. L. (2017). The Worry Cure: Seven Steps to Stop Worry from Stopping You.
ثبت دیدگاه
ورود برای پیوستن به گفتگو
ماموریت اشتراک نظر
عزیز، امتیاز روزانهت رو برای اولین بازخورد دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
با ثبت یک بازخورد دیگه میتونی بازم امتیاز جمع کنی!🦋💜