عزیز، امتیاز روزانهت رو برای خوندن اولین مقاله دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
به صفحه مقالات برو تا بتونی مقاله بعدی رو بخونی و امتیاز جمع کنی.🦋💜
تا حالا شده وسط یه بحران، یا وقتی یه نفر باهات بد حرف زده، دلت بخواد یکی ازت دفاع کنه؟ کسی باشه که بگه: «تو مقصّر نیستی، حق داری ناراحت باشی، الان وقت سرزنش نیست». حالا یه سؤال: اگه هیچکس اون لحظه این رو بهت نگه، خودت بلدی اون حرف رو به خودت بزنی؟ اگه نه، احتمالاً والد حمایتگر درونت یا خیلی کمرنگه یا هنوز بیدار نشده.
ما با صداهای مختلفی درونمون زندگی میکنیم. یکی سرزنش میکنه، یکی تحقیر میکنه، یکی ساکته و از ترس عقب میکشه… ولی در بین همهی این صداها، یک صدا هست که باید حامی باشه، مراقب، فهمیده. صدایی که خیلیهامون یا اصلاً باهاش آشنا نیستیم یا اونقدر ضعیفه که گم شده. این مقاله درباره پیدا کردن همون صدای گمشدهست. درباره «والد حمایتگر» درون ما.
در نظریه تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis یا TA)، شخصیت انسان از سه بخش اصلی تشکیل شده:
1. کودک: بخش احساسی، خواهان، و گاهی آسیبپذیر ما
2. بزرگسال: منطقی، تحلیلگر و واقعنگر
3. والد: مجموعهای از الگوها، باورها و دستورات درونی شده از والدین و دیگر مراجع قدرت
• والد انتقادگر (Critical Parent): سختگیر، سرزنشگر، قانونمدار و گاهی خشن
• والد حمایتگر (Nurturing Parent): مهربان، محافظ، دلسوز و امن
در بسیاری از ما، بهدلایل تربیتی و فرهنگی، والد انتقادگر خیلی فعالتره. مدام به خودمون سخت میگیریم، خودمون رو بابت اشتباهات ملامت میکنیم و به جای درک خود، با خودمون دشمنی میکنیم. در حالی که ما به شدت به یک والد حمایتگر فعال نیاز داریم؛ صدایی که بلد باشه بگه: «اشکالی نداره، همه اشتباه میکنن، مهم اینه که ازش یاد بگیری.»
1. تربیت سختگیرانه: بسیاری از ما در محیطهایی رشد کردیم که محبت مشروط بود. یعنی فقط وقتی کار خوبی میکردیم، مورد توجه قرار میگرفتیم. نتیجهاش؟ اینکه یاد گرفتیم باید کامل باشیم تا لایق دوستداشتن باشیم. والد حمایتگر در چنین فضایی فرصت رشد پیدا نمیکنه.
2. کودکی پر از انتقاد: اگر کودکیات پر از جملاتی مثل «همیشه خراب میکنی»، «هیچوقت نمیفهمی»، «چقدر ضعیفی» بوده، احتمال زیاد این صداها در ذهن تو به شکل والد انتقادگر درآمده و والد حمایتگر سرکوب شده.
3. ترس از خودشفقتی: بعضیها فکر میکنن اگه با خودشون مهربون باشن، تنبل یا بیمسئولیت میشن. این باور غلط مانع بزرگی در مسیر فعال کردن والد حمایتگره.
4. نقشههای فرهنگی: در فرهنگهای شرقی مثل ایران، گاهی والد سختگیر رو با «تعهد» یا «غیرت» یا «انضباط» اشتباه میگیریم. انگار مهربونی با خود، نشونه ضعف باشه. در نتیجه، از والد حمایتگر فاصله میگیریم.
این صدا به جای دستور دادن یا سرزنش، بیشتر شبیه یک آغوش روانی عمل میکنه. مثلاً وقتی یک رابطه تموم میشه، والد انتقادگر ممکنه بگه: «دیدی باز خرابش کردی؟ هیچکس نمیتونه باهات بمونه». اما والد حمایتگر اینطور میگه:
• «میدونم دردناکه، ولی این پایان، تقصیر کامل تو نیست.»
• «تو لیاقت عشقی سالم رو داری.»
• «اشتباه کردی، ولی حق داری که دوباره بلند شی.»
والد حمایتگر بلد نیست دروغ بگه، ولی بلدِ با واقعیت، مهربون برخورد کنه.
• برای زنده موندن؟ نه. برای سالم موندن.
بیشتر ما بدون والد حمایتگر هم زندهایم، ولی روانمون سالم نیست. اضطراب بالا، اعتماد به نفس پایین، احساس بیارزشی، افسردگی، خشمهای انفجاری… همهی اینها حاصلِ نبودن یک حامی درونیست.
• والد حمایتگر، پایه شفقت به خود است.
بدون این صدا، خودشفقتی غیرممکنه. چون هر بار بخوای با خودت مهربون باشی، یک صدای دیگه میگه: «لوس نشو!»، «برو درستش کن!»، «بس کن غر زدن رو!»
• رشد، فقط در فضای امن اتفاق میافته.
ما تو فضای ناامن، فقط دفاعی عمل میکنیم. ولی وقتی والد حمایتگر فعاله، ذهن ما امن میشه، و تازه اون موقع میتونیم به رشد فکر کنیم.
برای خودت نامهای بنویس. انگار یک مادر یا پدر دلسوز داره برات مینویسه. از زبون اون، احساساتت رو درک کن، تأیید کن، و به خودت دلگرمی بده. مهم نیست اولش مسخره به نظر بیاد، با تمرین ذهن تو کمکم این صدا رو باور میکنه.
یه متن کوتاه حمایتی بنویس و صدای خودت رو ضبط کن. مثلاً:
«من با همهی سختیهایی که کشیدم، هنوز اینجام. من تلاش کردم. ممکنه اشتباه کنم، ولی تلاش کردنم کمه؟ نه. لیاقت دارم آرامش داشته باشم.»
بعد هر وقت حال دلت بد شد، گوشش بده. صدای خودت، حمایتگر تو میشه.
وقتی صدای سرزنش درونت فعال میشه، مکالمهای بین والد حمایتگر و انتقادگر ترتیب بده. مثلاً:
• انتقادگر: «همیشه خراب میکنی.»
• حمایتگر: «نه همیشه. این بار اشتباه شد، ولی میتونه درست بشه.»
با این گفتوگوها، والد حمایتگر رو تمرین میدی تا قویتر شه.
حتماً، این بخش رو بهصورت منسجمتر و کاملتر برات بازنویسی میکنم:
نقش والد حمایتگر در روابط: تعادل بین صمیمیت و استقلال
کسی که والد حمایتگر فعالی درون خودش داره، در روابط انسانی رفتاری متعادل، سالم و آگاهانه از خود نشان میدهد. او نه خود را قربانی رابطه میکند و نه از روی بیاعتمادی یا خشم، دیگران را پس میزند. بهجای واکنشهای افراطی، درک عمیقی از خودش و طرف مقابل دارد. چنین فردی در روابط:
• مرزهای روشن و محترمانهای تعیین میکند. او بهخوبی میداند که کجا باید توقف کند و کجا باید اجازه ورود بدهد. مرزگذاریاش نه از روی کنترل، بلکه از روی مراقبت از خود انجام میشود.
• توانایی گفتن «نه» را دارد، آنهم بدون خشونت یا احساس گناه. او میداند که نیازها و محدودیتهای خودش هم بهاندازه نیازهای دیگران اهمیت دارند.
• شریک یا دوستش را نمیپرستد و ایدهآلسازی نمیکند، اما با تمام وجود دوستش دارد. عشق برایش به معنای وابستگی کور نیست، بلکه یعنی دیدن طرف مقابل با همهی واقعیتهایش و باز هم انتخاب کردنش.
• وابسته نمیشود، اما صمیمیت را با آغوش باز میپذیرد. چون امنیتش را از درون میگیرد، لازم نیست به دیگری بچسبد یا از او تأیید بگیرد.
چنین انسانی اگر هم در رابطهای دچار سوءتفاهم یا رنج شود، بهسرعت از پا نمیافتد. چون یاد گرفته که پناه اصلیاش خودش است. اگر کسی او را درک نکرد یا حمایتی را که نیاز داشت، ارائه نداد، او فرو نمیریزد، چون والد حمایتگر درونش بلد است که آرامش، درک و امنیت را از درون خودش تأمین کند.
به زبان سادهتر، وقتی یک والد حمایتگر درون فعال باشد، رابطه تبدیل به میدان جنگ یا پناهگاه اضطراری نمیشود؛ بلکه به یک گفتوگوی محترمانه بین دو انسان بالغ و آگاه بدل میگردد.
کودک درون تو هنوز زندهست. همون بخشی ازت که بازی میخواد، دوستداشتن میخواد، بیپناهی میکشه، گریه میکنه، جیغ میزنه، ولی دستش به جایی بند نیست. اگر این کودک تنها بمونه، یا توسط والد انتقادگر تنبیه شه، زخمش هر روز عمیقتر میشه. والد حمایتگر تنها کسیه که میتونه کودک درون رو آروم کنه، نوازش کنه، بغل کنه و بهش بگه: «تو مهمی. من هواتو دارم.»
• در موقعیتهای سخت، خودمون رو تنها میذاریم
• دچار افسردگی و اضطراب مزمن میشیم
• رابطههای ناسالم رو تحمل میکنیم، چون حس میکنیم بیشتر از این لایق نیستیم
• منتظر نجاتدهنده میمونیم، چون بلد نیستیم خودمون حامی خودمون باشیم
نبود این بخش از روان، ما رو به قربانی دائم تبدیل میکنه.
هیچکس با یک والد حمایتگر قوی به دنیا نمیاد. این یک مهارته که باید یادش بگیریم، تمرینش کنیم و بهش فرصت رشد بدیم. با هر بار مهربونی با خود، با هر بار دلگرم کردن خودت وسط بحران، با هر بار بخشیدنِ خودت، یک آجر روی دیوار والد حمایتگرت میذاری.
اینکه بلد باشی از خودت دفاع کنی، با خودت مهربون باشی، خودت رو درک کنی و حتی توی بدترین روزا بگی: «من هنوز کنار خودمم» یعنی یه والد حمایتگر درونت فعال شده. این بزرگترین دارایی روانی توئه. شاید دنیا همیشه همراهت نباشه، ولی اگر والد حمایتگر همراهت باشه، تو تنها نیستی. و شاید اون وقت بتونی یه قدم مهمتر برداری؛ تبدیل بشی به والد حمایتگرِ بقیه.
حالا نوبت توئه.
تو کی آخرین بار از خودت دفاع کردی؟
کی آخرین بار با خودت مهربون بودی؟
والد حمایتگر درونت کجاست؟ بیدارش کن.
ثبت دیدگاه
ورود برای پیوستن به گفتگو
دیدگاه کاربران
¶ عالی بود، ممنونم
ورود برای پیوستن به گفتگو
¶ به مطالب خیلی خوب و مهمی اشاره کرده بودی. سپاس ازت.
ورود برای پیوستن به گفتگو
ماموریت اشتراک نظر
عزیز، امتیاز روزانهت رو برای اولین بازخورد دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
با ثبت یک بازخورد دیگه میتونی بازم امتیاز جمع کنی!🦋💜