مقاله پنجره جوهری، گامی به سوی خودشناسی به نوشته هاجر یادگاری

پنجره جوهری چیست و چه تاریخچه ای دارد؟

اگر شما مطالعاتی حتی کم در زمینه خودشناسی و توسعه فردی داشته باشید، نام پنجره جوهری(Johari Window) به گوشتان خورده است.

اولین بار هفتاد سال پیش این طرح ساده برای خودشناسی و شناخت شخصیت مطرح شد و از آن پس پای ثابت درس های تیمی و روانشناسی شده است.

این تکنیک توسط دو روانشناس به نام های جوزف لوفت (1916-2014) و هرینگتون اینگام (1916-1995) در سال 1955 و در یک کنفرانس مرتبط با مهارت های ارتباطی ایجاد شد. این تکنیک غالبا در گروه های خودیاری و تنظیمات شرکتی به عنوان یک تمرین اکتشافی استفاده می شود. لوفت و اینگهام با استفاده از ترکیبی از نام های کوچک خود، نام مدل خود را “جوهری” گذاشتند.

کاربرد پنجره جوهری کجاست؟

کاربرد این تکنیک ساده به حدی زیاد است که می توان گفت نام این تکنیک در حوزه ی مدیریت، روان شناسی و مهارت های نرم و زیرشاخه های آن، زیاد به گوش شما می خورد. حوزه هایی مثل: خود آگاهی، توسعه فردی، بهبود رابطه، پویایی گروه، روابط درون گروهی، روابط تیمی

با کمک این نظریه می توانید روابط دوسویه ی خودتان را با دیگران را به تصویر بکشید. در این رابطه دو‌سویه ابتدا شما با خودافشایی کردن و ابرازبخش هایی از شخصیتتان به روابط خود با دیگران سامان می دهید و سپس با بازخورد گرفتن از دیگران در روابط خود به شناخت عمیق تری از ابعاد شخصیت خود می‌رسید.

موارد مورد بحث شامل: احساسات، مهارت ها، صفات، انگیزه، دیدگاه و طرز فکر، تجارب و غیره می شود. چه از دیدگاه درون فردی (دیدگاه فرد نسبت به خودش) یا از دید بین فردی (دید دیگران نسبت به فرد)

پنجره جوهری چگونه کار می کند؟

 قسمت باز یا آشکار

هر یک از ما ویژگی‌ها و صفات و نقاط قوت و ضعفی که داریم که هم خودمان آن‌ها را می‌دانیم و هم دیگران از آن‌ها مطلع هستند (سمت چپ بالای جدول). مثلاً من خودم می‌دانم متعهد و با پشتکار هستم و اطرافیانم هم از این تعهد یا پشتکار من اطلاع دارند. یا من می‌دانم درونگرا هستم و کمی هم ساده و زودباور و اطرافیانم هم من را با این ویژگی می‌شناسند. این بخش را Public Self یا Open Self  یا Open erea نامیدند. در فارسی می‌توانیم به این بخش، منِ آشکار یا من عمومی یا منِ افشا‌شده بگوییم.

قسمت پنهان

ویژگی‌های دیگری هم وجود دارند که ما خودمان از آن مطلعیم، اما دیگران خبری از آن‌ها ندارند. مثلاً من می‌دانم بسیار تنوع طلبم یا اجتماعی نیستم، اما آن را پنهان کرده‌ام و دیگران از این ویژگی من خبر ندارند. لوفت و اینگهام این بخش را avoided erea یا Private Self نامیدند. شاید ترجمه‌ی منِ پنهان یا بخش شخصی من برای این خانه از مدل مناسب باشد.

قسمت کور

گروه سوم از صفت‌ها و ویژگی‌ها آن‌هایی هستند که دیگران درباره‌ی ما می‌دانند، اما خودمان از آن‌ها خبر نداریم. مثل اینکه روی صورت شما لکه ای نشسته باشد تقریباً همه در نخستین نگاه آن را می‌بینند و تنها خود شما هستید که از آن بی‌خبرید. شاید من خودم را خودشیفته یا مغرور و بی ملاحظه ندانم. اما این‌ها صفاتی هستند که معمولاً به سادگی به چشم می‌آیند  و دیگران آن‌ها را در شما می‌بینند. نام این بخش (سمت راست بالای جدول) را Blindspot یا Unaware Self نامیدند. نام این بخش را هم منِ کور یا من ناآگاه می گذاریم.

قسمت ناشناخته

چهارمین بخش (سمت راست پایین) مختص ویژگی‌هایی است که نه خودم از آن‌ها خبر دارم و نه دیگران از آن اطلاع دارند. این بخش را هم Unknown Self یا Potential Self نامیدند که در فارسی می‌توان آن را منِ ناشناخته یا منِ بالقوه نامید.

چگونه تمرین کنیم؟

تمرین مربوط به این تکنیک به این صورت است که 56 صفت در اختیار فرد قرار می گیرد و آنهایی را که در خود می شناسد انتخاب می کند، سپس همین صفات به دیگران داده می شود و دیگران باید صفاتی که در آن فرد می بینند انتخاب کنند. خوب است شما هم جدول زیر را بنویسید و این تمرین را با اطرافیانتان شروع کنید. مطمئنم از نتایج آن شگفت زده می شوید.

صفات عبارتند از:

توانا باهوش دوستانه نابغه بالغ مغرور قاطع مضطرب
پذیرا پیچیده برون گرا باهوش متواضع ساکت باوجدان هم درد
گستاخ/بی پروا اعتماد به نفس بخشنده درون گرا عصبی واکنش گر معقول قابل اعتماد
شجاع وابسته خوشحال مهربان مشاهده گر خونسرد حساس خونگرم
آرام موقر حامی دانا مرتب مذهبی خجالتی خردمند
ملاحظه کار همدل واقع گرا منطقی صبور مسئولیت پذیر احمق بذله گو
شاداب پرانرژی مستقل عاشق پیشه قدرتمند جستجوگر تکانشی سازگار

هرچقدر خودآگاهی شما بیشتر شود، توان شما برای برقراری ارتباط و انعطاف پذیری تان بیشتر می گردد. پس برای افزایش توان ارتباطی خود، به ویژه با افرادی که بیشتر با آن ها سرو کار دارید، لازم است ناحیه ی عمومی یا باز خود را گسترش دهید. شاید لازم باشد در دوره های خودشناسی شرکت کنید و از این طریق خود را بیشتر بشناسید.

 

چرا خودشناسی ضرورت دارد؟

پیشینه اولین خود شناسی از دیدگاه روانشناسانه به سال 1972 بر می‎ گردد، یعنی زمانی که دو روانشناس معروف شلی دووال و رابرت ویکلاند نظریه خودشناسی را مطرح کردند.

تئوری آن ‎ها این بود:

«زمانی که ما به خودمان توجه می‎ کنیم، رفتار فعلی خود را ارزیابی و آن را با استاندارد ها و ارزش ‎های داخلی خود مقایسه می ‎کنیم. به عنوان افرادی که به صورت بی‎‏ طرفانه خودمان را ارزیابی می‎ کنیم خودآگاه می ‎شویم.»

طی این مسیر منجر به این می شود که بهتر بتوانیم خود را کنترل کنیم و رشد دهیم. سپس از قضاوت درونی رها می شویم. یعنی به جای سرزنش خود، ویژگی های منفی خودمان را به عنوان بخشی از خود می پذیریم و بدون داوری سعی در بهبود آن ها می کنیم. همچنین سعی در تثبیت و تقدیر از ویژگی های مثبت خود خواهیم کرد. این باعث می شود از داوری سایر افراد هم رها شویم.

 

درمان با پنجره جوهری

یکی از اهداف درمانی گسترش میدان باز به هزینه میدان ناشناخته و میدان نقطه کور است که منجر به شناخت بیشتر خود می شود. در حالی که افشای داوطلبانه مربع های پنهان  ممکن است منجر به افزایش بیشتر صمیمیت و دوستی بین فردی شود.
پنجره جوهری به ایجاد اعتماد از طریق ارتباطات کمک می کند. در عین حال شما را با نقاط کور خودتان که قابل دسترسی از طریق خودتان نیست آشنا می کند و راحت تر می توانید برای درمان اقدام کنید. جالب است بدانید یکی از کارکردهای گروه درمانی همین است. یعنی کمک به گسترش دو پنجره ی کور و پنهان تا از این طریق پنجره ی ناشناخته کوچک و کوچکتر شود و به سمت پنجره ی باز و عمومی پیش بروید.

 

منبع

هاجر یادگاری

ثبت دیدگاه

2 Comments

Login to join the discussion

دیدگاه‌ کاربران

ممنون از مقاله ی خوبتون

فاطمه زارعی | 2 هفته،4 روز ago | 0 Replies
0 0

Login to join the discussion


خیلی عالی بود مبحث پنجره جوهری

زهرا الوندی | 2 هفته،5 روز ago | 0 Replies
0 0

Login to join the discussion