سریال فردا محصول سال ۲۰۲۲ کره جنوبی است. فیلمنامه آن  اقتباسی از یک داستان در وبتون است و درون مایه آن خودکشی است. ( در واقع بر اساس یک جور رمان اینترنتی نوشته و ساخته شده است.) امتیاز آن در سایت imdb ، 7.9 است. این سریال  ۱۶ قسمت یک ساعته دارد.  ژانر سریال فانتزی است. اما به مسائل و مشکلات واقعی انسانها می پردازد.

در این سریال دنیای پس از مرگ و مسئله تناسخ به شدت پر رنگ است. البته مسائلی که در مورد مرگ و دنیای پس از آن مطرح می شود با فرهنگ و مذهب ما بسیار متفاوت است. اما برای شخص من انقدر ها جالب توجه نبود. بیشتر موضوع اصلی سریال که در مورد خودکشی بود برایم جالب بود.

خودکشی یک اورژانس روانپزشکی است. طبق اخرین آمار منتشر شده در سال ۲۰۲۰، تنها در ایالات متحده آمریکا ۱میلیون و ۲۰۰ هزار مورد خودکشی ثبت شده است. همچنین طبق آمار منتشر شده در سال های قبل نیز کره جنوبی رتبه چهارم خودکشی در کل دنیا را داراست.

داستان کلی

داستان کلی سریال درباره فعالیت های افرادی تحت عنوان فرشته مرگ است. هر گروه از فرشتگان مرگ وظایفی دارند و یک گروه از آن ها به نام تیم مدیریت بحران وظیفه دارند افراد در معرض خودکشی را شناسایی کنند و آن ها را از تصمیمشان منصرف کنند. در حین داستان طی ماجرایی روح یک انسان هم موقتا و برای مدتی محدود به تیم مدیریت بحران می پیوندد و از همین جا ماجراهای سریال هم شروع می شود.

بر اساس سوژه های خودکشی که تیم مدیریت بحران برای کمک ، آن ها را شناسایی می کند، سریال حامل چند داستان مختلف است. داستان هایی که هر کدام از شخصیت های آن به دلیلی متفاوت خودکشی را انتخاب کرده اند.

همدلی

اولین سوژه ای که با آن برخورد کردند دختر نویسنده ای بود که در دوران دبیرستان مورد سوءاستفاده و قلدری همکلاسی اش قرار گرفته بود و حالا دوباره با آن فرد مواجهه شده بود. و همه خاطرات تلخ گذشته و تله های عاطفی اش دوباره سر برآورده بود و در نهایت تصمیم به خودکشی گرفت. وقتی او را نجات دادند ، هنوز کاملا از خودکشی منصرف نشده بود تا وقتی که عضو تازه وارد گروه با او صحبت کرد و یک جمله کلیدی به او گفت «ممنونم که این همه سال دوام آوردی»

این برای من یک پیام مهم داشت. اینکه آدم هایی که آنقدر آسیب دیده اند که به خودکشی فکر می کنند ، قطعا به جز آسیبی که بهشان وارد شده افکار خطای خاص خودشان را دارند که تاب آوری شان را پایین می آورد ، با این حال زمانی برای پذیرفتن مسئولیت خودشان آماده می شوند که احساساتشان پذیرفته شده و با آن ها همدلی شود.

نجات کودک درون

یکی دیگر از سوژه هایشان دختری است که مبتلا به وسواس لاغری است. کسی که در نوجوانی اش چاقی مفرط داشته است و به همین دلیل از گروه همسالانش طرد شده است و مورد پذیرش قرار نگرفته است. او بعد از اینکه به وزن دلخواهش می رسد دچار وسواس لاغری می شود. انگار که دچار یک ترس عمیق شده باشد که مبادا دوباره اضافه وزن پیدا کند و پذیرفته نشود. یک «باید» محکم و سرزنش آمیز که باید همیشه این لاغری و خوش هیکل بودن را حفظ کند. و همین اختلال او را تا اقدام به خودکشی پیش می برد.

این دختر پس از نجات، به افکار خودش آگاه شد. آنجایی که خودِ نوجوانِ دارای اضافه وزنش را می بیند که پشت حصارهایی زندانی است. آدم هایی در طرف دیگر حصار هستند که او را بخاطر اضافه وزنش تحقیر و تمسخر می کنند. سر انجام می بیند همه این آدم ها محو می شوند و خودش می ماند با خودش. سکانس فوق العاده این قسمت آنجایی بود که می رود و خودش را بغل می کند و از پشت حصارها بیرون می آورد.

حرف آخر

با توجه به اینکه فیلمنامه این سریال بر اساس یک رمان اینترنتی است، فکر نمی کنم تیم روانشناسی موثری آن را پشتیبان آن باشد. در جستجوهایم هم چیزی مبنی بر این پیدا نکردم. فکر می کنم اگر از مشورت یک تیم روانشناسی قوی در نگارش فیلم نامه استفاده می کردند، سریال محتوای بهتر و کارشناسانه تری را ارائه می داد. در بعضی از موقعیت های سریال فقدان این موضوع به شدت نمایان است. مثلا در سکانس هایی که کو ریون (فرشته مسئول تیم مدیریت بحران) افراد در معرض خودکشی را درباره نامناسب بودن این اقدام نصیحت می کرد.

بعضی دیالوگ ها نیز بیشتر از اینکه کاربردی باشد کلیشه ای است. این سریال با توجه موضوع محوری اش، درباره قتل و تجاوز و موضوعات مشابه نیز صحبت می کند و می توان گفت خشونت بالایی دارد و مناسب مخاطب بزرگسال است. با این حال این سریال فرم جذابی دارد، که ۱۶قسمت می تواند مخاطب را جذب کند. موضوع مهمی را هم مطرح می کند و در مجموع قطعا ارزش یکبار دیدن را دارد.