عزیز، امتیاز روزانهت رو برای خوندن اولین مقاله دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
به صفحه مقالات برو تا بتونی مقاله بعدی رو بخونی و امتیاز جمع کنی.🦋💜
حتما شنیدهاید که روانشناسها ریشه بسیاری از مشکلات درونی افراد را درکودکی آنها میدانند. ازطرفی خیلی وقتها به این فکر کردهاید که شخصیت من چیست یا چرا اینجوری هستم. چرا حالم با خودم خوب نیست و چرا کسی من را دوست ندارد؟ از دیدگاه فروید و بسیاری از روانشناسان مهمترین دوران شکلگیری شخصیت فرد از به دنیا آمدن تا سن شش سالگی یا 8 سالگی اوست. در بزرگسالی و بعد از تثبیت شخصیت چیزهایی به ذهن فرد میآید که با آنها خود را میشناسد که ریشه در کودکی او دارد. وقتی با مشکلی مواجه میشوید و احساس شکست و ناکامی دارید به خودتان حرفهایی میزنید که خیلی وحشتناک است و حال شما بسیار بد میشود. ریشه این حرفها پیشنویس ها و دروغهای کودکی شماست.
لایو این مقاله را میتوانید در اینجا ببینید:
پیش نویسها را مراقبین اولیه در ناخودآگاه ما ثبت کردهاند. همان افرادی که به اشکال مختف مسئول نگهداری و تربیت ما بودهاند. مراقبین اولیه میتوانند به جز پدر و مادر اقوام یا پرستار شما باشند. هر مدلی که این افراد با شما رفتار کرده اند و هر خاطرهای در کودکیتان، به عنوان پیش نویس در ناخودآگاه شما ثبت میشود. ما بعدا کل زندگی خود را بر مبنای این پیشنویسها میچینیم و در آینه این افراد خود را میبینیم.
وقتی کودک به دنیا میآید هیچ اطلاعاتی از دنیای اطرافش ندارد. او هرچیزی را که والدین در مورد دنیا و خود کودک میگویند، درست میداند و به واسطه صحبتها و رفتار آنهاست که خودش و دنیا را میشناسد. افراد در بزرگسالی نیز دنیا را از همان زاویهای میببینند که والدین در کودکی به آنها نشان دادهاند. برای مثال در بزرگسالی یک سری غذاها را امتحان نمیکنیم به این دلیل که در کودکی با بعضی از ظعمها و مزهها آشنا نشدهایم. اگربه تک تک رفتارها و افکارتان توجه کنید میبینید همان مدلی هستند که خانواده شما میپسندیدند و با شما رفتارمیکردند.
نکته مهمی که وجود دارد این است که حرفها و سبکی که مادر و پدر در گذشته به شما گفتهاند الزاما درست نبوده و دنیا آن نیست و شما نیز آن نیستید که به شما گفته شده. برای اینکه این نکته را متوجه شوید مثالی میزنم: بدن ما شکل نرمالی دارد. به نظرتان میشود بدن یک کودک را بعد از تولد تغییر داد؟ خب این کاملا غیرممکن است. در حالیکه چنین چیزی در قسمتی از دنیا امکانپذیر شده. در قبایل آفریقایی در بدن کودکان دست میبرند. برای مثال با انداختن حلقههایی در گردن کودکان در حین رشد، گردن آنها را دراز میکنند. اینگونه توانستند در بدن فرزندانشان تغییر ایجاد کنند چون فکر میکنند این شکلی زیباتر است.
همین اتفاق در مورد هویت افراد تکرار میشود. هویت کودک در ابتدا سالم و سرشار از عزت نفس و حس دوست داشتن و دوست داشته شدن است ولی والدین ممکن است اینقدر طردش کنند و برایش باید و نباید بگذارند و به او اخم کنند که او احساس کند که واقعا بد است و دوستداشتنی نیست. بچه فکر میکند هر چیزی که مراقبین میگویند درست است. در نتیجه در بزرگسالی فرد خود را محدود میکند. با خود میگوید حالا که من مثلا زشت یا بی عرضه هستم باید به دیگران رشوه دهم تا من را دوست داشته باشند.
برای مثال زمانی که شما بچه اول هستید و بچه کوچکتر به دنیا میآید همه توجه ها به سمت او میرود. کمکم در درون شما حس خواستنی نبودن و طردشدگی شکل میگیرد. این دروغی است که در این موقعیت به خودتان میگویید. این حس در اثر عملکردها و سرزنشهای بعدی والدین در شما تایید میشود. بعدا وقتی به مدرسه و دانشگاه میروید چون فکر میکنید که جذاب نیستید وارد هیچ جمعی نمیشوید. خودتان را محدود کرده و ارتباط برقرار نمیکنید. وقتی هیچ ابراز وجودی ندارید و با دیگران قاطی نمیشوید دیگران هم به شما توجه نمیکنند در نتیجه دوباره به خودتان میگویید: تجربه امروزهم ثابت کرد که تو دوست داشتنی نیستی.
این حلقه معیوب بر اساس دروغی است که والدین یا مراقبین به ما گفتهاند و ما آن را میپذیریم و روز به روز به آن مهر تایید میزنیم. انگار که مراقبین به چشم ما عینکی زدهاند و شما هم فراموش کرده اید که دنیا را با عینک میبینید و خودتان نیز روز به روز به فیلترهای عینک اضافه میکنید جوری که دنیای واقعی برای شما قابل درک نیست. خیلی از افراد عمیقا این دروغها را باور کردهاند به طوریکه دیگر نمیتوانند بدون این دروغ اولیه و فیلترها زندگی کنند. دنیایی که با فیلتر میبینید دنیایی محدود و بی رنک و تاریک است . این دروغها به سظح ناخودآگاه میرود و ما فراموش میکنیم که این دروغها را به خودمان گفتهایم و ضمیرناخودآگاه باقی زندگی ما را، پیش میبرد.
اریک برن که نظریه تحلیل رفتار متقابل را پایهگذاری کرد، میگوید حقیقت چیزی نیست جز دریافت ما از واقعیت. این جمله مبنای درمانهایی مثل CBT و کودک درون است. در واقع ما به چیزی واقعیت میگوییم که دریافت ما از کودکی و محیط اطراف و حرفهای دیگران است. هرکس بر مبنای پیش نویسهایی که در کودکی از مراقبینش دریافت کرده دنیا را میبیند و با خودش رفتار میکند. این پیشنویسها بسیار مهم هستند. بایذ آنها را شناخت و درمان کرد چون هر تصمیمی که در زندگیمان میگیریم بر مبنای آنهاست.
قسمت هیجانی ذهن ما این پیشنویسها را مثل مکانیسمهای دفاعی برای بقایمان در کودکی ایجاد میکند. باید در سن بلوغ یا بزرگسالی این پیشنویسها درمان شوند چون دیگر کارایی ندارند و نباید اصرار به نگه داشتن آنها داشته باشید. مثل نگه داشتن خودکاری که دیگر نمینویسد ولی ما آن را نگه میداریم و بعد عصبانی هستیم که چرا نمینویسد.
پیشنویسها ۱۲ نوع مهار را ایجاد میکنند. این مهارها بر اساس قصههای مختلف و از دل ساختار و فرهنگ خانواده در افراد شکل میگیرند که با آنها در دوره خودشناسی پیشرفته به طور کامل آشنا خواهید شد. مهارهایی مثل متعلق نباش برای افرادی که ترس از وابستگی و صمیمیت دارند یا مهار سالم نباش برای افرادی که دائما بیمار هستند یا احساس مریضی میکنند در حالیکه کاملا سالم هستند یا میتوانند سالم باشند ولی روان شما به خاطر منافعی که دارد کاری میکند که سالم نباشید.
مهارهای دیگری مانند از نظر روانی سالم نباش ، مهار بزرگ نباش و نزدیکنباش و... دروغهایی هستند که ما به خودمان گفتهایم چون سودی برای ما داشتهاند. این مهارها همان عینک و حلقههای گردنی است که با آنها به خود نگاه میکنیم. اما این خود واقعیمان نیست و این برداشتی است که از رفتارهای دیگران داشتهایم. زندگی ما پتانسیل بسیار بیشتری دارد.
شما با شناختن مهارها و اجازه دادن به خود برای اینکه مثلا دوستداشتنی یا زیبا باشید کودک درونتان را میشناسید و با قسمتهایی از روانتان آشنا میشوید که فکر میکردید وجود ندارند.
افراد با پیشنویس برنده در محیط سالمی رشد کردهاند. اهداف خیلی خوبی دارند و بدون ترس و با آرامش به هدفشان میرسند. افراد با پیش نویس بازنده هیج ارامشی در رسیدن به اهدافشان ندارند. آنها درحالیکه آن هدف را میخواهند دائما به خود حرفهای نامربوط میزنند. این افراد خود را بازنده میدانند و دچار مشکلات زیادی میشوند.
خفیف و متوسط و عمیق.
پیامدهای نوع اول: افسردگی دورهای و رها کردن شغل
پیامدهای نوع دوم: افسردگی متوسظ و اخراج از کار و طلاق و ترک تحصیل
پیامدهای نوع سوم: زندگی فاجعه باری مانند خودکشی یا قتل و ....
افرادی هم هستند که پیش نویسهای معمولی دارند. برایشان مهم نیست که به اهدافشان برسند یا نرسند و به همان چیزی که دارند راضی میشوند. این افراد معولا از اقشار کم درآمد یا کم سواد جامعه هستند .
افراد با پیش نویس ترکیبی در بعصی زمینه ها مثل ازدواج بسیارموفق هستند ولی در زمینهای دیگر مثل مسايل مالی یا تحصیلی دایم زمین میخورند و حرفهای نامطلوبی به خودشان میزنند.
در این لایو سعی کردم سرنخهایی به شما بدهم. برای شناخت و درمان این پیشنویسها حتما باید دورههای هویتی و شناختی مثل کودک درون یا CBT را بگذرانید یا برای تشخیص این پیشنویسها حتما جلسات مشاوره با درمانگرتان داشته باشید.
ثبت دیدگاه
ورود برای پیوستن به گفتگو
ماموریت اشتراک نظر
عزیز، امتیاز روزانهت رو برای اولین بازخورد دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
با ثبت یک بازخورد دیگه میتونی بازم امتیاز جمع کنی!🦋💜