مقاله تحلیل فیلم می دیسمبر و یک ازدواج نامتعارف به نوشته هاجر یادگاری

فیلم می دیسمبر برگرفته از زندگی واقعی یا بهتر بگم زندگی های واقعی زیادی هست که انقدر پنهانه که وقتی آشکار شد، نامتعارف جلوه می کنه.

وقتی به دنیای عرف و غیر عرف نگاه می کنیم، انگار دستی از «قدرت» «مذهب» و «سیاست» هم در اون پنهانه. یعنی نمیشه گفت هرچیز غیر عرفی، الزاما خطاست.

من هم طبق معمول می خوام با این نوشته، مخاطبم رو به چالش و رو به رویی با خودش بکشم تا در نهایت اگر نتیجه ای گرفت، بخاطر غلبه‌ی به اصطلاح «عرف» بر شناختش نباشه. بلکه تلاش کنه تا با یک ذهن باز مسائل رو ببینه و نتیجه گیری کنه. پس بدون گارد گرفتن یا پیش داوری تا آخر تحلیل فیلم رو با من همراه باشید و بعد نظرتون رو در قسمت دیدگاه ها بنویسید.

راستی! این فیلم رو می تونید از طریق «این لینک» ببینید.

ازدواج زیر سن کدام قانون؟

تحلیل فیلم می دیسمبر تحلیل فیلم می دیسمبر

اول از همه بگذارید تکلیف قانون رو مشخص کنیم و بعد بریم سراغ ادامه ی ماجرا. گاهی وقتا انگار ما خیلی خوشحالیم که برای توجیه قضاوت ها و بی اخلاقی هامون از قانون به عنوان یک ابزار کمکی خیلی موجه استفاده می کنیم. اما خودمانیم! چقدر از قوانین در داخل یا خارج کشور هستند که به نظر ما غیر عادلانه و بی دلیل اند و ما به شدت از وجود این قوانین خشمگین می شیم؟

یا چقدر از قوانین از عرف جامعه استخراج شدن؟ آیا وقتی عرف کاملا تغییر کنه قانون هم تغییر می کنه؟ پس آیا قانون می تونه مرجع خیلی محکمی باشه؟

لطفا بیایید اجازه بدیم قانون کار خودش رو بکنه و ما هم کار خودمون رو بکنیم و مانیفستمون رو طبق قانون نبندیم. (درباره ی مانیفست بیشتر بدانید)

مسئله ی بعدی قانون به کدوم روایت مخالف این ازدواج است؟ ایران یا عربستان یا آمریکا؟ و ما از کدام قانون دفاع می کنیم؟

سوال دیگری که ذهن را می تواند بیشتر از این درگیر کند این است: اگر جنسیت ها برعکس بود چه؟ ازدواج دختر 13 ساله با مرد 35 ساله چه نوع حس و نگرشی در شما ایجاد می کنه؟ می دونم در قرن حاضر این نوع ازدواج هم طرد میشه، اما آیا به نظرتون دقیقا همین حسی که در این فیلم به شما منتقل کرد رو منتقل می کنه یا درجاتش متفاوته؟

پس نکته ی مهم دیگه ای که باید بهش دقت کرد اینه که ببینیم داریم در کدوم جامعه و با چه فرهنگی به فیلم می دیسمبر نگاه می کنیم؟

لعنت برتو اگر مطابق سلیقه من نیستی

همون اول فیلم می دیسمبر جعبه کادوی عجیبی که به دست گریسی رسید باعث میشه بیننده قدری جدی تر فیلم رو ببینه.

کادوی عجیبی که فراوانی ارسالش باعث شده برای اهالی خونه عادی به نظر برسه دیگه. این جعبه حاوی نفرتی هست که سال هاست احتمالا به سمت افراد این خونه رسیده اما کسی که این باکس رو می فرسته چه طرز تفکری داره؟ طرز تفکر اصلاحی؟ قانون‌مدار؟ اخلاق‌مدار؟ نگران سلامت‌روان؟ نگران کودک آزاری؟

من فکر می کنم ما آدما از چیزایی چندشمون می شه که با عادت ها، سلیقه و چشایی ما همخونی ندارن. مثل کسی که به عمرش کله پاچه نخورده و حالا وقتی چشم و زبون رو جلوش گذاشتن داره بالا میاره.

اما برای کسی که از بچگی با این مدل غذا خو گرفته کله پاچه براش یاداور یک غذای فوق العاده لذیذه.

قضاوت هات رو منطقی کن

قصدم این نبود که هیچ نقدی به رفتار این زوج اونم زمانی که جو فقط 13 سالش بود وارد نیست. حرف من این است که بیاییم برای درجه ی تنفر و قضاوت هامون یه معیار بذاریم که مثلا وقتی اخباری می شنویم با این عنوان ها که:

  • فردی به پسر/دختری 13 ساله تجاوز کرد
  • فردی با پسر/دختری 13 ساله ازدواج کرد
  • رابطه ای بین خانم 35 ساله به پسری 13 ساله بر مبنای عشق اتفاق افتاد
  • یک جوان 20 ساله با یک شوگر مامی/شوگر ددی وارد رابطه شد

بتونیم تفاوتایی بذاریم که میزان نفرت و حس های منفی مون در این چهار خبر دست کم یکی نباشه و اینکه برای هر درصد از حس نفرت یا خشممون منطق داشته باشیم. در غیر این صورت من اسمش رو چیزی جز تعصب نمی تونم بذارم.

من بچه! تو که عاقل بودی!

بریم سراغ یه سری نقدایی که به فیلم می دیسمبر دارم و سعی دارم با منطق بهش بپردازم. یه سوال دارم که دوست دارم گریسی بهش جواب بده:

  • اگر جو 13 ساله ازت تقاضا می کرد که باهم شریک کاری بشین و بهش اعتماد کنی مبلغ زیادی رو به عنوان سرمایه بهش بدی که کار راه بندازه، قبول می کردی؟
  • اگر می گفت ماشینتو بده که دستم باشه و من برونم چی؟

اگر جواب منفیه، چی می شه که جو برای شراکت مالی یا رانندگی به حد کافی بزرگ نشده اما برای تعهد عمری ازدواج و تجربه ی عشق و نگه داشتن راز عشق به حد کافی بزرگ و بالغه؟ اینجاست که ما درگیر دروغ به خودمون می شیم.

من با ایجیسم مخالفم. یعنی مخالفم که بخاطر سن کسی رو قضاوت کنیم یا یک سری فرصت ها رو بخاطر سن کم یا زیاد ازش بگیریم. اما نه وقتی رابطه ی مستقیم با یه سری موارد داره و نه وقتی صحبت از زیر سن قانونی و بلوغ به میون میاد.

بلوغ معیار ماست نه سن

چیزی که در ارتباط مستقیم با سن هست «بلوغ» هست که مشخص می کنه فردی آمادگی انجام یک سلسله از کارها رو داره یا نه؟ برای همین بله! در همه ی کشورها برای یه سری از کارها شرط سنی هست چرا که لازمه ی یه سری اتفاق هاست که باید بیفته و پیش نیاز این کاره. برای ازدواج هم بلوغ شرط لازمه. ممکنه کسی به سن قانونی رسیده باشه ولی هنوز به بلوغ کافی برای ازدواج نرسیده باشه. اما اینکه بگیم کسی به سن قانونی نرسیده ولی به بلوغ رسیده بسته به فرهنگ و تربیت، شرایط محیطی و شرایط فیزیکی اون فرده که معمولا خیلی این اتفاق نادر هست.(در مناطق گرمسیر مثل عربستان یا جنوب ایران)

پس اگر گریسی عاقل و پخته با جوی نابالغ درگیر رابطه ی عشقی شده، مسئول مستقیم صدماتی که این پسر احتمالا تحمل کرده خودشه و لازمه نسبت به این جریان پاسخگو باشه.

وقتی همسر خلاء پرکن می شود

بحث ازدواج که پیش می آید، در تعریف یک ازدواج سالم میگیم همسرت نباید خلاء پرکنت باشه. برعکس باید خودت به یه درصدی از رشد رسیده باشی، حالا با فردی که اونم روی خودش کار کرده یا داره کار می کنه هم مسیر بشی. اما! این در ایده آل ترین وضع ممکنه. به نظرتون چند درصد از ازدواج ها این حالت ایده آل رو دارن و آدما بخاطر یک همراهی سالم و کاملا عاقلانه جذب هم میشن.

تحلیل و نقد فیلم می دیسمبر تحلیل و نقد فیلم می دیسمبر[/caption]

اصلا می دونید عشق یعنی چی؟ آدما عاشق چی طرف مقابل می شن؟ عاشق کمالاتش؟ علمش؟ منطقش؟ نخیر! آدما عاشق اون چیزی در طرف مقابل می شن که ندارن و طرف مقابل داره و می ره می شینه روی نقطه ضعف من. حالا باز به این هم ایرادی وارد نیست. می گیم در و تخته بهم جور شدن. بدترش اینه که طرف «خیال» می کنه که معشوقش می تونه خلائش رو پر کنه و عاشق خیالات خودش در مورد معشوقش می شه. درصد زیادی از ازدواج ها ( که به شکست هم منجر میشه) محصول چنین تصوراتیه.

شاید باورتون نشه اما یکی از حقایق عشق حتی در خودخواهانه ترین نوعش به باور «اریک فروم» اینه که:

نثار كردن از دریافت كردن شیرین تر است، نه به سبب اینكه ما به محرومیتی تن در میدهیم، بلكه به این دلیل كه شخص در عمل نثار كردن زنده بودن خود را احساس میكند.

بد نیست سری به دوره ی خودشناسی با تی ای بزنید تا کلید خیلی از رمزها رو پیدا کنید.

خلاء من حمایت مادرانه ی توست

حالا بریم سراغ این ماجرا. مسآله ی «زیر سن قانونی» رو که کنار بذاریم و اگر جو رو هجده ساله در نظر بگیریم،  از این به بعد احتمالاتی وسط میان که چرا بعضی پسرها جذب بانوان سن بالا می شن؟ چه جذابیتی می تونه در خانم های سن بالا باشه که این پسر رو به سمت اونا می کشونه و وارد یک رابطه ی «نامتعارف» می کنه؟

من در این مقاله نمی‌خوام به خوب یا بد بودن چنین سبک ازدواج بپردازم. قبلا در مقاله ی «ازدواج نامتعارف» بهش پرداختم. اما می‌خوام یکم به ریشه ها و علت این جریان نگاه کنم.

تحلیل فیلم می دیسمبر

بیشترین چیزی که در این نوع ازدواج های نابرابر دیده میشه، جذابیت قدرت  هست. گاهی توآم با ثروته و گاهی هم نه! محض بالا بودن سن قدرت و حمایتی رو با خودش میاره که جایگزین مادر نداشته یا مادر ناکامل هست. آمیختگی محبت و حمایت مادرانه و عشق اروتیک باعث ساخته شدن یک آشیانه ی آرام برای پسر مضطرب می شه. اطاعت کمترین چیزیه که این پسرک می تونه به طرف مقابلش بده و اصلا برای همین اطاعت هست که در کنار رابطه ی جنسی دوام رابطه رو بیشتر کرده. در مقابل زنی که مازاد بر نیاز جنسی، می خواد دیده بشه، جدی گرفته بشه و حمایت کنه. زنی که می خواد قدرتش و جذابیتش رو به نمایش بذاره و دنبال تآییدی هست که شاید نداشته. یا به هر دلیلی دنبال اعمال قدرتی هست که به زندگیش معنا میده.

رابطه های تعاونی

اریک فروم. هنر عشق ورزیدن

اریک فروم. هنر عشق ورزیدن

رابطه ی تعاونی به رابطه ای گفته می شه که دو طرف قرار می ذارن بر مبنای کامل کردن قسمت ناقص طرف مقابل وارد رابطه ای بشن که اتفاقا خلاء های همدیگه رو پر کنن و به اصطلاح هم رو تکمیل کنن. شاید عشق هم وارد این رابطه بشه شایدم نشه. اما اگر عشقی باشه عشق خودخواهانه است. به این دلیل من تو رو دوست دارم چون داری خلاء من رو کامل می کنی و بدون تو اصلا نمی تونم زندگی کنم و اگر تو منو قبول نکنی یا نشه به هر دلیل با تو ازدواج کنم، اصلا ازدواج نمی کنم و تنهاییم حتمیه. هرجند روابط تعاونی به روابط بدون عشق هم گفته می شه. روابطی که قراردادی صرفا برای مکمل بودن داره و بس.

یا مجرد می مونم یا تن به این مدل ازدواج میدم

کاملا درسته. بعضی آدما هرگز تو زندگی نمی تونن ازدواج کنن به هزار ویک دلیل.

مشکلات کودکی. زخم های روانی. شخصیت های مشکل دار. گرایش های جنسی(LGBTQ) مختلف. نبود میل جنسی(آسکشوالیتی). اختلالات شخصیتی و غیره. چه انتخابی باید کرد؟

این که مجرد بمونم و هرگز ازدواج نکنم که خوشایند جامعه ی اطرافم باشه. برام دل بسوزونن و دعا کنن که ای کاش یه روز منم طعم خوشبختی رو بچشم؟ یا اینکه انتخاب کنم یک ازدواج نامتعارف انجام بدم که می تونه کاملم کنه و صد البته خوشبختم اما به مذاق جامعه اطرافم خوش نمیاد؟!

جو خوشبخت بود؟

مورد مهمی که باید بهش اشاره کنم اینه که بله جو احتمالا زمانی که انتخاب کرده عاشق گریسی بشه حس خوشبختی می کرده هرچند به بلوغ نرسیده بوده. حتی زمانی که به بلوغ رسیده و بازم انتخابش این بوده که این مسیر رو ادامه بده بازم احتمالا حس خوشبختی و لذت داشته. اما چه زمانی به تردید افتاد؟ زمانی که رشدش در اثر این ازدواج کامل شد. و اون خلاء ها احتمالا پر شد و حالا دلش هوای تجربه های جدید رو کرده. اینجاست که اگر دو نفر نسبت به کاری که کردن آگاه نباشن، احتمال خیانت، افسردگی، سرد شدن، پارانویا و ... می ره. به خصوص اگه اطرافیانی باشن که مرتب بر طبل عدم تایید این رابطه می کوبن و با قضاوت ها و نقدهاشون شیرینی آرامششون رو زیر سوال می برن.

راه حل خلاء های آدما ازدواج نیست

اما من از گریسی حمایت نمی کنم و کارش رو هم تایید نمی کنم! چرا؟

چون گریسی هم مثل خیلی از افراد راه حل درمان خلاءهای روانی و گذشتش رو در شروع یک رابطه دید! همون طور که افراد در ازدواج یا عشق متعارف ناخوداگاه به سمت افرادی گرایش و کشش پیدا می‌کنند که بهترین فرد برای پوشش دادن جای خالی روانشون هست، این رابطه هم به همین سمت و سو رفت. فرقی نمی کنه رنگین کمانی باشی، کینکی باشی، استریت باشی، زمانی که از عشق پلی می سازی برای باندپیچی کردن زخم های روانت، بدیهی ترین پیامدش آسیب به خودت و شخص مقابله. هرچند که شخص مقابل هم دقیقا به همین دلیل به سمت تو جذب میشه. اما مهمترین مسئولیت هر فرد آگاهی و سپس درمان زخم ها و بعد ایجاد رابطه است. همینه که می بینیم هر دو طرف قضیه در قسمت های مختلف دچار سردرگمی، حس طرد، یآس، گناه و غیره میشن و انگار راهی براش پیدا نمی‌کنن.

سخن آخر

همه ی رابطه های نامتعارف (هرچند تلخ و چندش آور) الزاما بیمارگون یا غیر اخلاقی نیستند. چه بسا راهی جز این برای ادامه ی حیات نیست. قرار نیست همه شکل هم زندگی کنند یا همه آدما بر اساس یک نسخه ی از پیش تعیین شده پیش برن. مهمترین اصل اینه که به حقوق همدیگه تجاوز نکنیم و صد البته با آگاهی قدم هامون رو هرچند نامتعارف برداریم.( برخلاف فیلم می دیسمبر)

نیاز نیست هر نامتعارفی جار زده بشه. شاید سلامت در این باشه که مخفی بمونه. شاید این رابطه اگر مخفی تر بود بیشتر ادامه پیدا می کرد. بعضی از روابط زمان دارن. حتی روابط متعارف هم خیلی هاشون زمان دارن. اینکه این رابطه منجر به شکست خورد الزاما به علت نامتعارف و فاصله ی سنی زیاد نمی تونه باشه. در ازدواج باید به دنبال این باشیم که چه پیوندی میتونه بیشترین سنخیت رو با من داشته باشه نه اینکه چه پیوندی جامعه پسند تره ولو اینکه منجر به خیانت مخفی من یا نارضایتی ریشه ای طرفین باشه.

و در نهایت: شما میتونید لحظه ای خودتون رو جای جو یا گریسی تصور کنید؟

هاجر یادگاری

هاجر یادگاری

ثبت دیدگاه

4 دیدگاه

ورود برای پیوستن به گفتگو

دیدگاه‌ کاربران

سپاس از مقاله و متنِ پراز حس ودغدغه مندتون، شخصا استفاده کردم، جای جایش پر بود از مفاهیمی همچون درک و توجه و پذیدش، زود قضاوت نکردن، مسوولیتِ تصمیمات رو جراتمندانه به عهده گرفتن، و واقع بینی و بازاعریف کلماتی مثل نامتعارف، عشق، به رسمیت شناختنِ تعهداتی که ممکنه برخلاف انتظار و عرف جامعه یا توقعِ طرفین یک رابطه ، همیشه هم رنگ دائمی بودن به خود نگیرن، همچنین در جوامعی که افرادش بدلائلی جنبه لازم را ندارن، شاید بعضی از اَشکال روابط، نیاز به افشا برای همه نداشته باشند.. و سپاس بابت کلی نکات اموزشی دیگر.. چند نکته هم در کنار خط اصلی داستان (که اغوای نوجوانی بودکه به بلوغ عقلی ترسیده و عواقب دو دهه بعداز آن)، قابل تامل بود، عجیب بود در مقاله هیچ اشاره ای بهش نشده بود، ازجمله، شدت و حجم آسیبی که گریسی به همسر، فرزندان و خاندانِ شوهرِ قبلیش در اثر این خیانت زده بود، جماعتی را تا مرز جنون و سرگشتگی به قهقراء و نابودی روح و روان برده بود و کَکِش هم نمیگزید! پس با احترام بنده اون بسته های پستی رو هم مثل خیلی موارد دیگه در فیلم میتونم درک کنم و به اون فرزندان، همسر یا خاندان حق بدم که هر روز براشون پست کنن و بگن اگر اینکاری که شما گردید با این میزان آسیب اسمش عشقه! و همینجا هم موندید و شدید آینه دقِ یک خاندان! پس خیلی ببخشید 💩 تو اون عشقتون…!😉 میبینید، حتی اون کار هم قابل درک هست.. بازم سپاس🙏

AlirezA OsanloO | ویرایش شده: 3 هفته قبل | 1 پاسخ
0 0

سلام بر شما. خیلی خیلی ممنونم که وقت گذاشتید، خوندید و کامنت گذاشتید. و بله شما جای خالی این مطلب رو پر کردید و تحلیل کامل شد. خیلی ممنونم. شیرینی این نوشته ها به همین تعامل و تکمیلش توسط دوستان خردمند هست.

هاجر یادگاری | ویرایش شده: 3 هفته قبل
0 0

ورود برای پیوستن به گفتگو


اول از همه مرسی که این نقد عالی رو نوشتید و خوشحالم که خوندمش، بی صبرانه منتظرش بودم و امروز بخت باهام یار بود که بخونمش. دوم اینکه با همه وجودم حرفاتونو درک کردم چون تجربه های زیادی در این مورد داشتم، خودم ازدواج زودهنگام داشتم و به واسطه شغلم موارد زیادی از این دست رو دیده م. سوم اینکه یه جای بحث رو متوجه نشدم، اون جایی که درباره مسئولیت چنین ازدواجی بود متوجه نشدم دقیقا مسئولیت به عهده چه کسی ست. در پایان ممنون از اینکه در انتشار آگاهی قدم برمی‌دارید.🙏❤️

هانیه شیرازی | ویرایش شده: 3 هفته قبل | 1 پاسخ
0 0

سپاس بیکران که وقت گذاشتی و نوشته رو خوندی. مسئولیت چنین ازدواج هایی بر عهده ی دو طرف هست. اما از اونجایی که گریسی یه کار غیر قانونی و حتی برخلاف سلامت روان انجام داده بود و با یک کودک ازدواج کرده بود، مسئولیت بیشتر به عهده ی اونه تا وقتی که پسر به سن قانونی برسه و ازون ببعد مسئولیت ادامه ی مسیر به عهده ی هر دو طرف خواهد بود. یه جمله ای هست که می گن، هر روز که داری به ازدواجت ادامه می دی و جدا نمی شی، پاسخ آری به ازدواج و تصمیم دوباره برای ادامه ی مسیر هست.

هاجر یادگاری | ویرایش شده: 3 هفته قبل
0 0

ورود برای پیوستن به گفتگو