عزیز، امتیاز روزانهت رو برای خوندن اولین مقاله دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
به صفحه مقالات برو تا بتونی مقاله بعدی رو بخونی و امتیاز جمع کنی.🦋💜
یک بحث علمی در مورد رابطه بین زندگی شاد و زندگی معنادار، باعث ایجاد سوالات اساسی در مورد چگونگی داشتن یک زندگی خوب میشود. فیلسوفان، محققین، رهبران معنوی – همه آنها بحث کردهاند که چه چیزی زندگی را ارزشمند می کند. زندگی پر از شادی یا زندگی معنادار و پر از هدف؟ به نظر شما تفاوتی بین این دو وجود دارد؟
آیا کسی که فعال حقوق بشر است و با ظلم مبارزه می کند اما به زندان می افتد خوشحال است یا فردی که شب ها را با رفتن از مهمانی به مهمانی دیگر سپری می کند؟ آیا زندگی خوب همین است؟
اینها فقط سوالات آکادمیک نیستند. پاسخ این سوالات کمک میکنند تا سبک زندگی مورد نظرمان را پیدا کنیم و اینکه بدانیم باید در کجا انرژیمان صرف چه کاری بکنیم.
اخیراً برخی از محققان این سؤالات را عمیقاً مورد بررسی قرار دادهاند و سعی کردهاند تفاوتهای بین یک زندگی معنادار و یک زندگی شاد را از هم جدا کنند. تحقیقات آنها حاکی از آن است که زندگی چیزهای بیشتری از شادی دارد و حتی برخی از یافتههای قبلی در زمینه روانشناسی مثبتگرا را زیر سوال میبرد.
بحث و جدل پیرامون شادی سؤالات بزرگی را در مورد معنای واقعی آن ایجاد میکند:
در حالیکه ممکن است زندگی چیزی بیشتر از شادی باشد، «شادی» نیز ممکن است مفاهیمی بیشتر از لذت داشته باشد.
روی باومایستر، استاد روانشناسی در دانشگاه ایالتی فلوریدا، میگوید: «زندگی شاد و زندگی معنادار دارای تفاوت هایی هستند.
باومایستر و همکارانش ۳۹۷ بزرگسال را مورد بررسی قرار دادند و به دنبال رابطه بین میزان شادی و معنا با جنبه های مختلف زندگی آنها بودند: رفتار، خلق و خو، روابط، سلامت، سطح استرس، زندگی کاری، فعالیت های خلاقانه و موارد دیگر.
آنها دریافتند که یک زندگی معنادار و یک زندگی شاد اغلب در کنار هم به وجود میآیند اما نه همیشه. آنها کنجکاو بودند که درباره تفاوتهای این دو بیشتر بدانند. تحلیلهای آماری نشان دادند که چه چیزی به زندگی فرد معنا میدهد اما خوشبختی را به ارمغان نمیآورد، و چه چیزی باعث خوشبختیمی شود اما معنی ندارد.
یافتههای آنها نشان میدهد که معنا (جدای از شادی) با سالم بودن، داشتن پول کافی یا احساس راحتی در زندگی ارتباطی ندارد، در حالی که با شادی (جدای از معنا) ارتباط دارد. به طور خاص، محققان پنج تفاوت عمده را بین یک زندگی شاد و یک زندگی معنادار شناسایی کردند.
بنابراین، سلامتی، ثروت و آسودگی در زندگی، همگی با شادی مرتبط بودند، اما معنا نداشتند.
علاوه بر این، شادی زودگذر تلقی میشد، در حالی که به نظر میرسید معنادار بودن بیشتر دوام میآورد.
اگرچه ارتباطات اجتماعی هم با شادی و هم به معنا مرتبط بود، ولی شادی بیشتر با مزایایی که فرد از روابط اجتماعی، بهویژه دوستیها دریافت میکند، مرتبط بود. اما معنادار بودن به آنچه که فرد به صورت داوطلبانه و خیریه و بدون چشمداشت انجام میداد ارتباط داشت. به عنوان مثال، کارهایی مثل مراقبت از کودکان بیسرپرست. علاوه بر این، «گیرندگان کمک و خدمات دیگران» ابراز کردند شادتر از «بخشندگان» هستند، و گذراندن وقت با دوستان بیش از معنا با شادی مرتبط بود، در حالی که گذراندن زمان بیشتر با عزیزان با معنا مرتبط بود اما شادی نه.
هرچه زندگی با معنیتر، نگرانی و استرس و اضطراب بیشتر و در عوض، شادی کمتر بود. این مسئله نشان میدهد رویارویی با موقعیتهای چالشبرانگیز و دشوار که نیاز به از خودگذشتگی دارد، معنای زندگی را افزایش میدهد اما شادی را افزایش نمیدهد.
انجام کارهایی برای توسعه و رشد فردی و اهمیت دادن به هویت شخصی و فرهنگی با یک زندگی معنادار و نه شاد مرتبط بود. به عنوان مثال، دانا یا خلاق دانستن خود معنادار بود اما با شادی همراه نبود. یکی از یافتههای شگفتانگیزتر این مطالعه این بود که بخشش به دیگران به جای شادی با معنا مرتبط بود، در حالی که گیرنده کمک شاد بود اما معنایی به زندگیاش اضافه نمیشد. اگرچه بسیاری از محققین ارتباطی بین بخشش و شادی بافتهاند، باومیستر استدلال میکند که این ارتباط به این دلیل است که چگونه فرد به عمل بخشش معنا میدهد.
بامایستر میگوید: «سادهترین تاثیر کمک کردن به دیگران این است که افرادی که به دیگران کمک کننده شادتر هستند.» اما وقتی اثرات معنی بر شادکامی را از بین میبرید و برعکس، وی میگوید: «پس کمک کردن باعث میشود افراد کمتر خوشحال شوند، زیرا تمام تأثیرات کمک به شادکامی فرد با افزایش معنادار بودن، حاصل میشود.»
مطالعه باومایستر سؤالات بحثبرانگیزی را در مورد تحقیق در روانشناسی مثبتگرا مطرح میکند که فعالیتهای مهربانانه، مفید یا «جامعهپسند» را به شادی و بهزیستی مرتبط میکند.
باومایستر میگوید: «داشتن یک زندگی معنادار به شاد بودن کمک میکند و شاد بودن نیز ممکن است به معنادارتر شدن زندگی کمک کند». “من فکر می کنم شواهدی برای هر دوی آنها وجود دارد.”
نکته مهم این است که اگر هدف شما صرفا یک زندگی سرشار از لذت است، ممکن است در مسیر اشتباهی برای یافتن خوشبختی باشید. او میگوید: «برای قرنها، تجربیات علمی ثابت کرده است که لذتجویی به تنهایی، در درازمدت شما را خوشحال نمیکند.
باومایستر استدلال میکند که در واقع، جستجوی خوشبختی بدون معنا استرس زا و آزاردهنده خواهد بود و آرامش و شادی عمیقی را به همراه ندارد.
درعوض، هنگامی که آرزوی داشتن یک زندگی خوب را دارید، بهتر است به دنبال چیزهایی باشید که به نظرتان معنادار است (مثلاً روابط عمیق، نوعدوستی، و زندگی هدفمند) نه اینکه صرفا به دنبال لذت باشید.
باومایستر میگوید: “برای رسیدن به اهداف بلندمدت تلاش کنید. کارهایی را انجام دهید که باعث موفقیت شما در جامعه میشوند یا به دلایل اخلاقی، جامعه برای آنها اهمیت زیادی قائل است. انسان میتواند از یک مفهوم عمیقتر معنا بگیرد، بنابراین باید به فراتر از خود نگاه کند تا هدف خود را از کاری که انجام می دهد بیابد و ببیند که چه قدر با معنای زندگی او سازگار است. احتمالا در این راه لذت و شادی را نیز مییابد.”
ثبت دیدگاه
ورود برای پیوستن به گفتگو
ماموریت اشتراک نظر
عزیز، امتیاز روزانهت رو برای اولین بازخورد دریافت کردی!❤️
خوشحالیم که عضو راهیاری!❤️
با ثبت یک بازخورد دیگه میتونی بازم امتیاز جمع کنی!🦋💜